[سوده شبیری]

من وقتی در ارتباط بی واسطه با طبیعت بکر هستم و تنها صدایی که می آید صدای موسیقی طبیعت است و هیچ ظرف یک بار مصرف و زباله ای محیط را آلوده نکرده عمیقا احساس شادی می کنم. انگار قلبم می خندد.

[سوده شبیری]

با مادرم که در رابطه با تمایز احترام گفتگو می کنم شگفت زده می شوم. در تجربه مادرم احترام به بزرگتر خیلی پیچیده تر از تصور من است.

[سوده شبیری]

گاهی اوقات که از مدل گفتگوی یکی از بچه ها می رنجم به دنبال تمایزی که عامل رنجشم بود می گردم. تمایز «احترام» و «قدرشناسی» دو تمایزی است که پیدایش کردم و در مورد آن با بچه ها گفتگو کردیم. تجربه من از بی احترامی به گذشته خودم برمی گردد و تجربه آن ها به آنچه همین الان از دوست و فامیل و رسانه در معرض آن هستند. مثلا در گذشته من خطاب کردن بزرگترها با فعل مفرد یا به کار بردن بعضی از کلمات در گفتگو با بزرگترها بی احترامی محسوب می شد اما در تجربه آن ها اینطور نیست.